loading...
عاشق دیوانه

لیلا بازدید : 9 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
_____████ ____________
_____██████ ___________
____████████__________ ▌
___███____███_________ █
___██_______██__________▌
__███________█__________▌
__▌●█________█_________█
__███_______ █_________█
___██_______█________██
____________██_______██__▌
____█______██______███_ █
_____▌_____██_____████_█
__________███___█████_█_█
________███__██████__█_█
______███__████____██_█
_____███_█████_████_█
____████_██████_███_█__▌
___████_█ █__███ _█__██_▌
__█████_████_▌_█_███_▌
_█████_██___██___██_█
_█████_███████_███__█__██
_███_▌███___██____██_███
_███_▌█████___███__█__█
_████_▌▌___█__█_██████
__██████_████__▌_████
___█████_____████████
._=--███████████████
_=--=_-████████████
=--_=-_=-█████████

,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~- .*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.

 

دل های بزرگ و احساس های بلند،  عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند.


لیلا بازدید : 4 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

خواب پیامبر(ص)درباره ایرانیان چه بود؟


مدیر حوزه علمیه حضرت ولی‌عصر(عج) گفت: بخش عمده‌ای از علائم ظهور به تحقق پیوسته است به وضوح نزدیک به ۹۹ درصد از این علامت‌ها, پیش از این به وقوع پیوسته است.

به گزارش مشرق  به نقل از فارس، آنچه می‌خوانید مجموعه سخنرانی مهدویت آیت‌الله محمدعلی ناصری استاد اخلاق و مدیر حوزه علمیه حضرت ولی عصر(عج) پیرامون «ایرانیان، زمینه‌سازان ظهور» تألیف مجید هادی‌زاده است:


توضیحات درادا مه مطلب....


لیلا بازدید : 6 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

يک روز شاه‌عباس بر سر تخت نشسته بود ديد دفتر ماليات را آوردند خدمت او و گفتند قربان هفت سال است که ماليات مصر نرسيده است. شاه‌عباس صدا کرد يک نفر را خواست که حرکت کند و به طرف مصر برود و ماليات هفت‌ساله را بگيرد و بيايد. حسين‌کُرد از جا حرکت کرد و حمد و ثناى خداى متعال و سلطان را به‌جاى آورد و گفت: قربانت گردم، آتش به جان افروختن از بهر جان سوختن، اين‌کار ز من آموختن، قبله عالم به‌سلامت باشند اجازه بفرمايند مى‌روم ماليات هفت‌ساله را مى‌گيرم و مى‌آيم و وارد خزانه مى‌کنم، سلطان اجازه فرمود که برو خدا پشت و پناهت و حرکت کرد و رفت، شاه‌عباس يک نفر ديگر را خواست. ميرباقر کوره‌پز از جا برخاست و گفت: اگر سلطان اجازه بفرمايند بندهٔ آتان نيز با حسين همراهى خواهم کرد. سلطان اجازه داد رفت تهيه و تدارک خود ار ديد و از شهر خارج شد. سلطان يک نفر ديگر را خواست که يارى آن‌دو نفر را بکند. خداوردى لر از جا حرکت کرد با آن چوب دست خود که وزن آن يکصد من بود اجازه خواست و عرض کرد قبله عالم به سلامت باشند، امر بفرمائيد. بنده کمترين همراهى خواهم کرد.

(به بخش ادامه مطلب مراجعه نماييد)


لیلا بازدید : 9 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
روز دومه نه  مدیر هنوز مرخصیه.کاردرمان تازه کارو دست گرفته و...

والدین هم یه جوری تو چشمام نگاه می کنن واین وزیر پوستی می گن که یه کاری بکن ما بچمون رو آوردیم کلاس تو  می تونستیم ببریم یه شهر دیگه یه معلم دیگه ،هزینه کنیم ،یه کاری بکن و مارو شگفت زده کن.

اولین مشکلی دستو بسته مشکل استقلال در توالت رفتن بچه هاس ،نه مدرسه زیر بار میره ،والدین هم که نمی تونن هرروز با بچه بیان،مدیر هم نیست که رو موضوع بحث کنیم .من موندمو والدینو یه کلاس 3در 5 و3تا اتیسم خفیف ویه اتیسم شدید.


لیلا بازدید : 5 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

 سلام مادر

سلام مادر مهربانم

چرا پدرها نمتوانند مثل بیشتر مادرها مهربان باشند؟


مادر تو رفتی وبا رفتنت خاک بر سرمان شد

ان وقت که بهت نیاز داشتیم خدا نخواست پیشمان بمانی

 مادر چه بگویم از پدر وقتی تو رفتی اودیگر ما را دوست نداشت  شاید از اول هم دوست نداشته بود

یادته وقتی میخواست کتکمان بزند من میامدم پشت سرت قایم میشدم؟

یادته وقتی شهید شدی از این دنیا رفتی

 به خدا چی گفتم ؟ گفتم خدایا دیگه پشت سر کی قایم بشم وقتی بابام میخواد کتکم بزند؟


یادته چقدر کتک میخوردی از دستش؟

کاشکی کار بدی میکردی وکتک میخوردی کاشکی نافرمونی میکردی وکتک میخوردی

 اما تنها جرم تو بدنیا اوردن دختر بود مادر

بعد از 35 سال که از این دنیا رفتی هنوز نمتونم غمهایت را فراموش کنم

بدتر از همه چقدر برای زندگی زحمت کشیدی ولی حالا دارند بچه های هویت لذتش را میبرند

خونه ای که تو با دستان خودت با شکم باردار کمک پدر کاه گل کردی را

بچه های هویت درش زندگی میکنند

پدر بخاطر این که هوویت دوقلو برایش پسر زایده وحالا انها برای خودشان مردی شدند هرچند هیچ بدردش هم نمیخورند ولی همه چیز را به انها داده حتی خونه ی که قابل زندگی هم نیست را حاظر نشد کلیدش را به من بدهد که شبی رادر ان بگذارانم خانه ای که مهریه خودت بود

به نظرت خدا عادل است

همه میگن مال دنیا ارزش ندارد ولی اگر ارزش ندارد چرا همه ی مردم سرش دعوا میکنند وحتی به فرزندان خودشون هم بخاطرش رحم نمیکنند ؟

من هم قبول دارم که مال دنیا ارزش وایسادن تو روی پدر را ندارد ولی ایا درست است ادم بین فرزندانش فرق بگذارد ؟این بی محبتی را چگونه تحمل کنم؟

مادر اون یکی زنش که بعد مرگ تو گرفت

3 فرزند دارد پسرهایش که همان برادران ناتنی ما همستند ودخترش که خواهر ناتوی هستند ادمهای بدی نیستند

به نظر من تقصیری هم ندارند اما خود پدر باید عدالت را رعایت کند انها از نظر سنی پسرها 30 سالشان است ودخترش هم 25 سالش است

دختر که نمیشود از خانه بیرونش کرد ولی میشود وقتی فرزندان تو هم انجا میروند کمی فقط کمی بهشون محبتی که به انها میکند را بکند

هر روز مدل خونه ات را عوض میکنند هرروز

اسباب اساسیه خونتو عوض میکنند انگار مال از دزد پس گرفتند

وقتی ما میرویم هی بهمون چشم و ابرو نازک میکنند

باز هم میگی خدا عادل است؟

 خونه ات که در شهر قم با خون دل خریدیدبا پدر که ما را ببری انجا درس بخوانیم نسیب ما نشد نسیب انها شد

و خون هی که در روستا داشتی هم جالب است پدر حاظر نشد کلیدش را به من بدهد وقتی هم خونه اش میریم هی بهمون قر ولند میزنند و

 پدر خودش از اون چهار نفر هم بدتر است

مادر وقتی هم بهش حرفی بزنیم میگوید بروید از سر قبر مادرتون ازش بگیرید

مبینی عدالت خدا را ؟

مادر کاشکی اینقدر مظلوم نبودی

مادر کاشکی اینقدر مظلوم نبودی مادر کاشکی اینقدر مظلوم نبودی اگر تو مظلوم نبودی مثل زن دومش

زیر بار زور نمیرفتی ما هم چنیین سر نوشتی نداشتیم که هم تو را کتک میزد وهم مارا کتک میزد

مادر یادته چقدر قالی بافی کردی؟ یادته چقدر

زحمتش را کشیدی هر وقت عصبانی میشد هزار بار بهت فهش میداد

خدایا چرا من بهدنیا امدم که مادرم کتک بخورد ومن شاهد کتک وشکنجه هایش باشم

مادر یادته مارا مجبور میکرد از صبح تا شب قالی ببافیم ؟ یادته از 6 سالگی ما را وادار میکرد برایش قالی ببافیم ؟

یادته اگر روزی ده تا دم نمیبافتیم ما را مجبور میکرد تا صبح بیدار بمانیم وببافیم ؟

ان هم نه با نور برق که اون وقتها برقی نبود

با نور چراغ گرد سوز باید میبافتیم

مادر دلم میخواست با کسی درد دل کنم دیدیم هیچ کس به جز خودت حاظر نیست به حرفهایم گوش کند

مادر خیلی دلم برایت تنگ شده مادر دلم میخوئاست هر گز بدنیا نمیامدم که باعث سر شکستیگیت شوم اگر هم قرار بود به دنیا بیام کاش یک پسر بدنیا میامدم حد اقل تو خوشبخت بودی چون پسر بدنیا اورده بودی

میدانی چیه دلم میخواهد انتقام تو ومظلومیت تو را از همه ی مردهای دنیا بگیرم

دلم میخواهد قدرتی داشته باشم که در عماق تاریخ انتقام تو وامثال تو را از همه ی مردها ونرهای دنیا بگیرم

مگر خدای ما دخترها وپسر ها با هم فرق میکند که پسرها از دخترها عزیزترند؟نمیدانم شاید خدای پسرها با خدای دخترها فرق میکند وخدای پسر ها زرنگتروباهوشتر وقویتر از خدای دخترها است که ما دخترها همیشه تاریخ ضعیفتر وبدبختر وتوسری خوتر از مردها بودیم

مادر کاشکی زنده بودی وبرایت درد دل میکردم کاشکی زنده بودی سرم روی شونت میگذاشتم و برایت گریه میکردم

مادر چه شبهایی که تا صبح گریه کردم کسی اشکهایم ندید پدر اگر میفهمید دارم گریه میکنم حتما کتکم میزد مادر چه شبهایی که مریض بودم تب داشتم ولی پدر حتی یک لیوان اب بهم نداد

مادر چه شبهایی که در سرمای زمستان بیرون اتاق  مینشستم وبا خدا وخودم درد ول میکردم

پدر مارا وادر به هر کاری بدنی از جمله قالی بافی کشاورزی ودامپروری میکرد اون هم نه با زبان خوش که با کتک وشکنجه قرون وسطایی که اروپایان در برابر بردگانشان وگناه کارها انجام میدادن من هیچ وقت سایه پدر بالای سرم احساس نکردم ما همه بیشتر شبیح کارگرهایش وبردگانش بودیم واون شبیح کارفرما ی ما بود مادر چرا مارا بدنیا اوردی؟

پدر حتی ما وقتی بیمار میشدیم مار نزد پزشک نمیبرد در حالی که او بیمه بود چون در راه اهن کار میکرد حتی حاظر نبود ما را مجانی مداوا کند حالا برو ببین چه زندگی برای زن دومش وفرزندان دلبندش ایجاد کرده ما که میرویم اونجا به چشم مزاحم بهمون نگاه میکنند

یک زره ماکارونی بودن گشت ادم حالش بهم میخوره درست میکنند جلوی ادم میگذارند هزار بار منت هم میگذارند

ایا خدا عادل است؟

نگو مصلحت ونمیدان حکمت که اینها تو کتم نمیره چه مصلحتی میتونست باشه تو این همه بدبختی ما

مادر هیچ وقت فراموش نمیکنم یک دقیه هم اسایش نداشتی هم کار درست است پدر خودش هم زیاد کار میرکد ولی اون مرد بود اما تو چی یک زن باردار باز هم کار وکار کار

یادته یک بار ما قالی نبافته بودیم همه ی ما را کتک زد تو داشتی نان وای میکردی خواهر بزرگترمان امد فرار کرد امد پیش تو بابا امد انجا وزیر لقد لحش کرد چقدر لقد توی سرش زد تو هیچ کاری نتوستی بکنی فقط التماس میکردی البته حتی جرات التماس نداشتی فقط میگفتی تو سرش لقد نزن دیونه میشه یک ترکه از درخت بکن بزن به پاش ؟یادته اون به حرف  تو گوش نکرد؟ ولی حالا هم حاظر نیست نتیجه کار خودش را قبول کند؟

تو ی این دنیا هر کی زورش سر اون رهبره هرکی زورش سره وان حاکمه هر کی بی رحمتره اون میبره من از تو اموختم هیچ وقت مظلوم نباشم

از پدر اموختم ظالم باشم تا خوش باشم ولی یک چیزی درونم بهم اجازه نمیدهد ظالم باشم نمیدانم اون چیست ؟

حد اقلش از بتول زن پدر م اموختم مظلوم نباشم زیر بار زور نروم مثل تو نباشم که زیر بار زور میرفتی وما را هم مثل خودت زیر بار زور بزرگ کردی

ببین اون زیر بار زور نرفت بچه هایش هم از ما خوشبختر هستند

هر چی دارد به اونها میدهدمن ادم حسودی نیستم اگر کسی بگوید تو حسودی باید بگوید حضرت زهرا  هم چون حقش را میخواست حسود بود

حسود کسی است که به داشته های دیگران حسادت کند اما کسی که حقش را داند میخورند که ناراحت بشود که بهش نمیگویند حسود اخه بچه های زن پدر میگویند شماها به ما حسادت میکنید اما نمیگویند مگر شماها چیزی از خودتان دارید که ما به شما حسادت کنیم مادر تو بگو این حسادته ؟

که ماناراحتیم که پدر حق ما وتو رادارد به انها میدهد؟ ایا این حسادته که ما میگویم بین فرزندانت عدالت اجرا کن ؟ این حسادته که ما میگویم حد اقل از محبت پدریت به ما هم برسد ؟ مادر اگر همون روز اول جلویش میستادی ومیگفتی اگر من را هم بکشی نمیگذارم فرزندانم قالی بافی کنند اینجور نمیشد که بخواهد ما را با شکنجه وادار به قالی بافی کند

ماها را زود شوهر داد من خودم 16 سال داشتم ازدواج کردم حالا پسرهایش زیر چتر اون نون میخورند وخرجشون را میدهد 30 سالشون است

حاظر است خرج پسرهایش را بدهد وبهتریمن زندگی را برایشان ایجاد کرده است ولی ما که میرویم خونش

چند روز بمانیم بهمون قرو میزند اون چهارتا هم که هی به ادم گیر میدهند این نمیفهمند که اگر این پدر شماست پدر ما هم است

ما ناراحت نیستیم که به انها بدهد ولی از این بی عدالتی ناراحتیم

مادر بازم فکر مکنی خدا عادل است؟ مادر اگر خدا عادل بود چون مادختر بودیم شکنجه میشدیم ؟

تو میمردی چون که دختر بدنیا میاوردی؟

یادته چقدر مومنه بودی هر شب چراغ مسجد را روشن میکردی نماز اول وقتت ترک نمیشد؟

یادته چقدر به فقیر کمک میکردی؟ یادته بخاطر کمک به مادرت چقدر کتک میخوردی؟

یادته بخاطر اینکه به مادرت سر میزدی پدر کتکت میزد ؟میگفت چرا میروی به مادرت کمک میکنی قالی میبافی؟ برای من قالی بباف

در حالی که تو همیشه برای او قالی میبافتی

یادته میگفت پیغمبر گفته زن بدون اجازه شوهرش نباید برود به پدر ومادرش سر بزند؟ یادته میگفت

داستانی تعریف میکرد که حضرت زهرا از پیامبر پرسید چه کسی زودتر از من بهشت میرود گفت تو بر شتر سوار زنی ابصار شتر تو در دستش است زهرا گفت این زن کیست که زودتر از من بهشت میرود پیامبر ادرس اون زن بهش داد رفت دیدی زنی است که همه جوره در اختیار شوهرش است وچوبی هم گذاشته است که شوهرش امد کتکش بزند ؟البته ادمهایی که با این تفکر بزرگ شده باشند کسی نمتواند انتظار بیشتر از این چیزها را ازشان داشته باشد

خدای انها خدای نر پرست مرد سالار خشن وحشی است که فقط مردها را دوست دارد چیزی به نام محبت سرش نمیشود

زنها را مزاحم وکنیز ودر اختیار مردها میداند

مادر یادته ما دعا میکردیم که پسر شویم ؟حتما یادت نیست چون ما بین خودمان چنین دعایی میکردیم و دنبال معجزه  میگشتیم

جسمن مرد نشدیم ولی روحن ما مرد شدیم

مثل همه مردها خشن وبی رحم اما از یک طرف رحمت ومحبت وانسانیت زنانگی از طرف دیگر خشونت مردانگی ما را به چالش کشیده که زنگیمان را خراب کرده است چون مرد باید مرد باشد وزن  هو باید زن باشد اگر هر کدام بخواهد نقش دیگری را بازی کند ویا خودش را شبیح اون یکی کند خودش را نابود کرده است از درون متلاشی میشود








لیلا بازدید : 8 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
تو این فکر بودم که با هر بهونه 

        یه بار آسمونو بیارم تو خونه 

حواسم نبود که به تو فکر کردن 

         خود آسمونه ، خود آسمونه ....



                                    تو و خاک گلدون ، با هم قوم و خویشین 

                                              من و باد و بارون رفیق صمیمی ... 

                                                  از این برکه باید یه دریا بسازیم 

                                                        یه دریا به عمق یه عشق قدیمی .....


تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 107
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 39
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 39
  • بازدید ماه : 45
  • بازدید سال : 48
  • بازدید کلی : 1,513